ندگی امام حسین-قسمت اول ( صوت همگام با متن)
رادیو فرهنگ
امکانات برنامه :
- صوت همگام با متن
- جستجو در صدا و متن
- علامت گذاری
- حاشیه نویسی
- تنظیمات پیشرفته صفحه مطالعه
معاويه از دنيا رفت بعد از ظهر آنروز مردم بر جنازه او نماز گذاردند و او را در باب الصغير به خاك سپردند وماجرا را براي يزيد نوشتند . سه روز از مرگ معاويه مي گذشت كه يزيد توانست خود را به دمشق برساند همان شب هنگام عبور او از كوچه ها مردم به دستور ضحاك از چپ و راست او مي آمدند و اورا از زير قبه هاي ديبا و سرا پرده ها عبور مي دادند . با اين جاه و جلال يزيد را وارد قصرالخضرا كردند. يزيد در همان ساعت و روز اول ورودش از خوابي كه سه شب قبل ديده بود براي آنان چنين حكايت كرد . خواب ديدم كه ميان من و مردم عراق جويي از خون قرار گرفته است و بجاي آب خون در آن روان است . من مي خواستم از آن بگذرم ولي نتوانستم در آن هنگام عبدالله ابن زياد را ديدم كه پشت سرم ايستاده به او نگاه كردم و او ناگهان بي محابا ازآن جوي گذشت ومن در همان حال نگران كار او ورفتار او بودم كه از خواب پريدم ...