شاهزاده مریدا با پدر و مادر و سه برادر کوچکترش زندگی می کند. او دوست ندارد زندگیش در قید و بند یک شاهزاده باشد ولی مادرش او را مجبور به ازدواج می کند. او تصمیم می گیرد که آزاد باشد و مسیر زندگیش را خودش انتخاب کند پس مراسم را به هم می زند و آتش مرداب (که افراد را به سوی سرنوشتشان منتقل می کند)را دنبال می کند. در همین راه جادوگری در سر راهش قرار می گیرد و مریدا از او کمک می خواهد. جادوگر به او کیکی می دهد تا به مادرش بدهد تا نظرش راجع به ازدواج او عوض شود ولی برخلاف انتظار مریدا، طوری می شود که ملکه تبدیل به خرس می شود و...