مبین کودکی است پرانرژی و بازیگوش ،تنها مشکل اخلاقی او این است که بدون در نظر گرفتن این موضوع که گیاهان هم موجودات زنده هستند، دائم به آنها صدمه می زند. به بهانه ی بازی کردن، شاخه ی درختان را می شکند و با آنها اسباب بازی می سازد و یا با استفاده از وسیله ای تیز روی تنه ی درختان نقاشی و یادگاری می کشد، والدینش می گویند این کارِ او نه تنها درست نیست بلکه باید برای زنده نگه داشتن گیاهان و درختان تلاش کند تا محیط مناسبی برای زندگی وجود داشته باشد ،ولی او به حرف آنها توجه نمی کند، تا اینکه شبی در خواب می بیند جادوگر با طلسم خود، او را تبدیل به یک توپ فوتبال کرده و تنها در جنگل رها میکند، جنگلی که درختانِ شکسته ی آن نتیجه اعمال زشت خودِ اوست... او تلاش می کند با عبور از موانع که جادوگر در مسیرش قرار داده به درخت خشک برسد ،چون فقط در صورت رساندن آب به این درخت است که طلسم باطل میشود